سید محمد بطحایی وزیر سابق آموزش و پرورش در برنامه دستخط اظهار کرد: من بعد از اینکه از وزارت آموزش و پرورش یا از سمتی که داشتم کنار آمدم، در دانشگاه شهید رجایی مشغول به کار شدم و آنجا درس میدهم اما در دانشگاه آزاد هم در حوزه معاونت آموزشهای مهارتی و عمومی مشغول به کار هستم.
تکالیف روزانه پایه سوم ابتدایی
وی در خصوص حواشی استعفایش گفت: ما مسؤولان و مدیران متأسفانه یک اخلاق ناپسندی را پیدا کردهایم که تا زمانی که در مجموعهای هستیم و سمتی داریم و کار میکنیم، دفاع و توجیه و حمایت میکنیم اما به محض اینکه از مجموعهای کنار می رویم و یا کنار گذاشته میشویم تبدیل به اپوزیسیون و مخالف میشویم و نقد را شروع میکنیم.
بطحایی اضافه کرد: من این را سربسته و مختصر عرض کردم که بگویم من بنا به اختلاف نظری که در یکی از موارد مربوط به همکارانم پیش آمد، نیازمند این بودم که با آقای رئیس جمهور در آن مورد صحبت کنم؛ ببینید یکی از موضوعاتی که در آموزش و پرورش داشتیم و همچنان این موضوع باقی است و در وزارت آموزش و پرورش و نظام آموزش و پرورش همچنان یکی از چالشهای جدی است، بحث رتبهبندی معلمان است.
وی افزود: یکی از آثار رتبهبندی معلمان، آثار مالی است که بر خزانه دولت وارد میکند. بالاخره منابع مالی و پولی بالایی را نیاز دارد که باید تأمین میشد. بعد از کش و قوسهای فراوانی، نهایتاً این موضوع به کمیسیون اجتماعی دولت سپرده شد، یعنی صحن عمومی و هیأت دولت، کلیات این را تأیید کرد و بعد به کمیسیون اجتماعی دولت ارجاع شد.
وزیر سابق آموزش و پرورش اضافه کرد: خیلی فرسایشی و کند این موضوع در کمیسیون اجتماعی جلو میرفت و نهایتاً مجدداً به هیأت دولت ارجاع شد. موضوع به جایی رسید که شخصاً آقای رئیس جمهور میتوانست فصل الخطاب این موضوع باشد. من از آقای رئیس جمهور خواهش کردم یک فرصت ولو کوتاه به من بدهید تا حضوری خدمت شما برسم؛ من به عنوان کسی که خودم معاون مالی و اداری وزارتخانه بودهام و در حوزه های مالی کار کردهام، رشته من هم حوزه مدیریت مالی بوده است، خدمت شما میآیم و توضیحاتی را از حیث بار مالی ناشی از این مصوبه خدمت شما بیان می کنم. مدلی را دارم که بار مالی زیادی را به خزانه تحمیل نمیکند و می توانیم رتبهبندی را اجرا کنیم.
وی ادامه داد: ابتدا ایشان پذیرفت و بعد غیرمستقیم توسط آقای واعظی به من گفت که به آقای نوبخت این موضوع ارجاع شده است. گفتم من می خواستم خودم با آقای رئیس جمهور صحبت کنم که گفتند فعلاً به آقای نوبخت ارجاع شده است. من نتوانستم آقای رئیس جمهور را در فاصله معینی که تعیین تکلیف برای رتبهبندی میشد، ببینم و حرفهایم را بیان کنم. اتفاقاً خدمت ایشان عنوان کردم من 10 دقیقه خدمت شما میرسم و در پایان ده دقیقه اگر استدلالهای کارشناسی من شما را قانع نکرد، هر آنچه شما بیان کردید برای من حجت است و من در آن مسیر جلو میروم.
بطحایی تصریح کرد: یکبار دیگر در یک برنامهای عرض کردم، اعتراف میکنم زود رنجیدم و نباید میرنجیدم. از این رنجیدم که آقای رئیس جمهور برای کسی که به او اعتماد کرده و سکان آموزش و پرورش کشور را به دست او سپرده، این میزان ارزش قائل نشد که این چند دقیقه را وقت بگذارد و من خدمت ایشان برسم و توضیح بدهم. نهایتاً میگفتند حرفهای شما قانع کننده نیست و من قانع نشدم.
وی گفت: یک فرصت زمانی بود، اگر به یاد داشته باشید، ایامی بود که با عید سعید فطر مصادف شده بود. ایام کوتاهی باقی مانده بود که مقاماتی که میخواهند کاندیدای مجلس شوند باید استعفا می دادند. 4-3 روزی مقارن با تغییرات عید فطر در سال 98 شده بود. من دیدم، بهترین بهانه است که خدمت آقای رئیس جمهور بنویسم که آمدن من به کنار، تنش جدیدی برای دولت و کشور ایجاد نکند.
* حتی همسرم نیز اطلاع نداشت من نامه استعفا را نوشتم
وزیر سابق آموزش و پرورش در پاسخ به این پرسش که در نامه استعفا به کاندیداتوری برای مجلس اشاره شده بود، اظهار کرد: یک نکته دیگری نیز عنوان کنم که آن نامه را محرمانه خدمت آقای رئیس جمهور دادم که بعد به همکاران دولت گلایه کردم که شما چرا نامه محرمانه من را رسانهای کردید. چون من واقعاً فکر نمیکردم ایشان با اولین استعفا، موافقت کند. لااقل یک تلفن میزند یا به کسی میگوید که زنگی بزنند که چه مسألهای دارد که میخواهد استعفا دهد ولی ایشان موافقت کردند و اعلام شد.
وی اضافه کرد: البته دوستان تلاش کردند از همکاران دولت، از دفتر حضرت آقا تلاش کردند با من روز پنجشنبهای که آخر وقت این استعفا اعلام شد، تماس گرفتند و ظاهراً اینطور بود که منتفی است، ولی اعلام کرده بودند. آخر وقت پنج شنبه اعلام کردند. نمیدانم چه اتفاقی افتاد؛ اصلاً فکر نمیکردم. احتمال نمیدادم با این سرعت آقای رئیس جمهور موافقت کند. شاید اولین بار است که اینجا این مطلب را عنوان می کنم. به هیچ کس حتی نزدیکترین اعضای خانوادهام حتی همسرم نیز اطلاع نداشت من این استعفا را نوشتم.
بطحایی افزود: میشنیدم ایشان کم و سخت وقت میدهند یا اگر وقت میدهند، خدمت ایشان برای در میان گذاشتن برخی مسائل و راهنمایی گرفتن از ایشان بعنوان رئیس دولت میرفتیم، گاهی اوقات چنان فرصت کم بود که ایشان گفتنیهای زیادی داشت و فرصت نمیشد موضوعی که برای کسب تکلیف رفتیم را بیان کنیم.
وی درباره رتبهبندی معلمان گفت: رتبهبندی تصویب شد اما کاملاً متفاوت است؛ در برنامههای ارتقای شایستگی نیروی انسانی، اول باید نظام پرداخت را به گونهای داشته باشیم که این معلم حداقل معیشت خودش را بتواند بگذراند. معلمی که لنگ اجاره خانهاش است، معلمی که مجبور است برای معلمی کردن و انجام کارش 3-2 شغل داشته باشد تا بتواند زندگی خود را بگذراند، معلم نیست؛ این فرد نمیتواند شش دانگ انرژی و تمرکزش را برای فرزندان من و شما و فرزندان این کشور بگذارد. بنابراین مقدمه رتبهبندی این است که این معلم حداقل پرداخت را داشته باشد تا بتواند زندگیاش را آبرومندانه اداره کند؛ همان چیزی که مهم ترین مانع تحول در آموزش و پرورش ما شده است و امروز آموزش و پرورش ما با آنی که میخواهیم فاصله دارد.
وزیر سابق آموزش و پرورش اضافه کرد: چرا ما نباید مدرسه در تراز فرهنگ و مبانی اسلامی و ملی خودمان داشته باشیم؟! مهمترین عاملش، شایستگی نیروی انسانی است، یعنی اگر نتوانیم نیروی انسانی شایسته را در آموزش و پرورش خود داشته باشیم دهها سند تحول دیگر را طراحی کنیم به اجرا در نخواهد آمد. مسأله دولت ما فراتر از طرح رتبهبندی و آموزش و پرورش و بطحایی و این داستانهاست. اصلا ساختار اداری ما بسیار بسیار پیچیده شده و به یک معضل جدی تبدیل شده است. یک مثالی عرض کنم، اگر باز صلاح دانستید بحث را این گونه ادامه دهیم. در فرهنگ مدیران ارشد یک مطلب نانوشته و موضوع نانوشتهای داریم که اگر شما به مدیر ارشد پیشنهاد و گزارشی دادید و او ارجاع کرد، بدانید فاتحه آن کار خوانده شده است! اما اگر احضار کرد، بدانید کار به جایی میرسد.
وی تصریح کرد: یعنی همان روز اول که روی گزارش شما... من بعد از 40 سال کار اداری کردن در کشور عرض می کنم این مطلب نانوشته است! من موارد زیادی را ضمن اینکه با مشکلات عدیده ای مواجه بودیم، وقتی درخواست می کردم، اینها ارجاع میشد، نه اینکه احضار شود. در برخی موارد هم دستور اقدام داده میشود هم باز اقدام نمی شود.
بطحایی ادامه داد: این فرایند بسیار پیچ در پیچ و تو در توی سازمان اداری ما کشور را زمینگیر کرده است. ما متخصصین خوبی داریم و منابع داریم اما اینها وقتی وارد عرصه کار میشوند آنقدر آنها را مستهلک و خسته میکنیم که میگویند عطای شما را به لقایتان میبخشیم. این پول را می بریم 4 تا سکه می خریم و در بانک می گذاریم و 2 سال دیگر خیلی بیشتر از این کار تولیدی که می خواهم انجام دهم برای من عایدی دارد.
وزیر سابق آموزش و پرورش درباره مافیای کنکور، اظهار کرد: من به عنوان یک معلم باید موانعی که سر راه تربیت فرزندان این کشور است را کنار بزنم. این ها خار و خاشاک است. اینها پای فرزندان و دست و بال فرزندان ما را زخمی می کند. یکی از این موانع، کلاس های کنکور و آمادگی کنکور و تست هایی است که در آموزش و پرورش و در دوران مدرسه ای بچه های ما را مورد لطمه قرار داده و میدهد. البته من این نکته را عرض کنم که همه این مصیبتها گردن آن کلاس آمادگی کنکور و کتاب های کمک آموزشی و تست ها نیست؛ خود ما در آموزش و پرورش هم مقصر هستیم. آموزش عالی با تغییر ندادن روشهای پذیرش دانشجو در دانشگاه هم مقصر است.
وی ادامه داد: از یک طرف، ما خودمان را در آموزش و پرورش کنترل کردهایم و گفتیم به هیچ عنوان مدارس اجازه برگزاری کلاس های کنکور را ندارند. در دوره ابتدایی اجازه اجرای آزمونهای تستی ندادیم. بچه دوره ابتدایی نیاز به آزمون های تستی ندارد. الان زود است. 10 سال دیگر میخواهد کنکور شرکت کند. این بچه باید آمادگی لازم برای زندگی را پیدا کند. در مدرسه باید زندگی کند. از آمدن به مدرسه، لذت ببرد. ما گفتیم اول، از ابتدایی شروع کنیم. اگر معلمی کتاب تست سر کلاس برد، اگر مدرسه ای با فلان آموزشگاه قرارداد بست و کتاب تست کار کرد، متخلف است و باید تخلفات اداری برود. این آدم صلاحیت مدیریت مدرسه را ندارد.
بطحایی افزود: در مرحله دوم گفتیم برای چه برای مدارس آزمون ورودی برگزار کنیم؟! آزمون ورودی نباید برای مدرسه بگیریم. کمکم این رایج شده بود. هنوز هم این اتفاق دارد میافتد. مدرسه که نباید آزمون ورودی بگیرد. وقتی آزمون ورودی میگیرید باید تستی برگزار شود، خب از دو سال قبل تست کار میکنند. چراغ کنکور و آموزشگاه آزاد روشنتر می شود تا بچه ها را با تست آشنا کند. در واقع، عواملی را که باعث ایجاد این فضا شده بود یکی یکی قیچی کردیم. اگر به یاد داشته باشید، مدارس نمونه دولتی را در شهرهای مرفه گفتیم نباید باشد. نمونه دولتی برای مناطق محروم است. مناطق برخوردار، مدرسه نمونه دولتی موضوعیت ندارد و باید تبدیل به مدرسه دولتی عادی شود.
وی با طرح این پرسش که چرا بچه ها را دستهبندی می کنیم؟ می گوییم تو زرنگ هستی، پدر شما پولدار است، پدر شما فقیر است، شما بالا شهر هستید، تصریح کرد: دسته بندی کردن بچه ها در آموزش عمومی – من کاری به مطالعات بین المللی ندارم - طبق آموزه های تعلیم و تربیت اسلامی و دینی ما پرهیز شده است. البته در این چند دقیقه که بیان میکنم، مستحضر هستید که کار سختی است؛ یکی از مراجع بسیار محترم نسبت به این موضوع عکس العمل نشان داده بودند و من حضوراً خدمت ایشان رسیده بودم و توضیحاتی را خدمت ایشان عرض کردم؛ بعد از صحبت های من ایشان قریب به این مضمون بود که تأیید کردند که مسیر درستی می روید. من صحبتی که درباره کلاس های کنکور کردم این مسائل نبود که شما بیان کردید.
وزیر سابق آموزش و پرورش ادامه داد: اما مافیای کنکور چه کسانی هستند؟ همه کسانی که در باز بودن این سفره ارتزاق میکنند و نفع میبرند. ممکن است یکیش هم من به عنوان کارشناس آموزش و پرورش و یا وزارت علوم باشم؛ به والله قسم، آموزش و پرورش هیچ جای دنیا مثل اینجا نیست که بچه ها را با شکنجه و سختی و زحمت، دار و ندار آنها را به یغما ببرد که در کنکور رتبه خوبی بیاورند! از کلاس دوم ابتدایی بچه ها را سر کلاس می نشانند و به او یاد می دهند که گزینه صحیح را چطور پیدا کند! به آنها دانش نمیآموزند! این فجیعترین نظام آموزشی است که داشتیم و به آن سمت میرویم. دانش آموز کلاس دوم ابتدائی ما نمیتواند بند کفش خودش را ببندد، در خانه بلد نیست با پدر و مادرش صحبت کند.
وی در واکنش به این جمله که «پشت صحنه اینها این طور نیست که همه با هم هستند، بلکه یک عده خواصی هستند که با مجامع قدرت و ثروت ارتباط دارند. از نفوذشان استفاده می کنند تا این سفره پهن باشد»، اظهار کرد: حتماً همینطور است. البته گزارش های رسمی در این زمینه هیچگاه تولید نشده و در اختیار نبوده است اما بررسی های من خصوصاً آن زمان که وزارتخانه بودم و دسترسی به برخی اطلاعات داشتم، نشان می داد حتی تا 15 هزار میلیارد تومان سال 96 گردش مالی کسانی بوده است که از روشن بودن چراغ آموزشکدهها و آموزشگاههای کنکور و تست و کتاب های کمک درسی ارتزاق میبرند.